تنقیح مناط و الغای خصوصیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استاد سطوح عالی حوزۀ علمیۀ قم

چکیده

دو اصطلاح «تنقیح مناط» و «الغای خصوصیت» با وجود کاربرد فراوان در فقه، حدود و ثغور آنها به‌خوبی مشخص نشده است. مشهور فقها بین این دو اصطلاح تمایز قائل‌اند و الغای خصوصیت را ظهور عرفی خطاب در تعمیم حکم و خصوصیت نداشتن مورد حکم می‌دانند؛ بنابراین از باب حجیت ظهورات، آن را حجت می‌دانند؛ ولی تنقیح مناط را همان قیاس مستنبط‌العله می‌دانند که حجیت آن به قطع به علت و نبود فرق میان مورد حکم و موردی که حکم به آن تعمیم داده می‌شود، وابسته است.
تبیین نشدن مراد از این دو قاعده سبب شده برخی بزرگان در حجیت آنها خدشه وارد کنند. مراد از تنقیح مناط، علم به مناط حکم و عدم دخل خصوصیت است و مراد از الغای خصوصیت، استظهار عرفی بر عدم دخل خصوصیت ذکرشده در مورد حکم است. حجیت علم و استظهار عرفی نیز از مسلّمات علم اصول است.
ازآنجاکه این دو اصطلاح مستحدثه‌اند، بسیاری از فقها این دو را به جای یکدیگر به کار برده‌اند و نزاع و خلط میان این دو اصطلاح موجب شده برخی پژوهشگران شرایط مذکور برای تنقیح مناط را شرط برای الغای خصوصیت بدانند و شرطیت این امور را برای الغای خصوصیت به فقها نسبت دهند.
ازآنجاکه استظهار ضابطه‌مند نیست، ممکن است فقیهی در موردی، عدم خصوصیت را استظهار کند و فقیه دیگر چنین استظهاری نداشته باشد؛ اما می‌توان موارد ذیل را به عنوان ضابطه برای استظهار عدم خصوصیت برشمرد؛ هرچند استظهار عدم خصوصیت به این موارد منحصر نیست. این موارد عبارت‌اند از: 1. خصوصیت ندیدن برای مورد و حمل آن بر مثالیت؛ 2. اولویت عرفی یا همان مفهوم موافقت؛ 3. اخذ عنوان طریقی در موضوع حکم؛ 4. اخذ قید غالبی در موضوع حکم.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [العربیة]

تنقیح المناط و إلغاء الخصوصیة

نویسنده [العربیة]

  • یاسر سعادتی
استاد سطوح عالی حوزۀ علمیۀ قم
چکیده [العربیة]

على الرغم من وجود الاستعمالات الکثیرة لمصطلحی «تنقیح المناط» و «إلغاء الخصوصیة» فی الفقه فإن حدودهما وثغورهما لم تشخص بالشکل المطلوب، وحسب رأی المشهور من الفقهاء فإن هناک اختلاف بین هذین المصطلحین ویعتقدون بأن إلغاء الخصوصیة هو ظهور عرفی للخطاب فی تعمیم وشمولیة الحکم وعدم وجود خصوصیة لمورد الحکم ولهذا فإنهم یرون حجیته وذلک من باب حجیة الظهورات، ولکن یعتقدون فی مسألة تنقیح المناط إنه هو نفس قیاس مستنبط العلة وترتبط حجیته فی القطع بالعلة وعدم الفرق بین مورد الحکم والمورد الذی تمّ فیه تعمیم الحکم. ولعلّ عدم بیان وظهور المراد من هاتین القاعدتین کان السبب فی إیجاد القدح فی حجیتهما عند بعض من کبار العلماء. إن المراد من تنقیح المناط هو العلم بمناط الحکم وعدم دخل الخصوصیة فیه وأما المراد من إلغاء الخصوصیة هو الاستظهار العرفی على عدم دخل الخصوصیة والحیثیّة المذکورة فی مورد الحکم ولاشک فإن حجیة العلم والإستظهار العرفی هما أیضاً من مسلمات علم الأصول. وقد کان الکثیر من الفقهاء یستخدمون أحیاناً هذین المصطلحین أحدهما مکان الآخر وذلک نتیجة استحداثهما، وقد أدّى الخلاف والخلط بین هذین المصطلحین إلى أن یعتقد بعض من المحققین أن الشروط المذکورة لتنقیح المناط هی شرط من أجل إلغاء الخصوصیة وقد نسبوا شرطیة هذه الأمور لأجل إلغاء الخصوصیة إلى الفقهاء. وبما أن الاستظهار هو لیس قاعدة وأصلا فإنه من الممکن بأن یکون هناک فقیه یستظهر فی مورد عدم الخصوصیة وفقیه آخر لایعتقد به، ولکن یمکن عدّ الموارد التالیة کمقدمة من أجل استظهار عدم الخصوصیة على الرغم من عدم انحصار ذلک فی تلک الموارد أاما الموارد فهی عبارة عن: 1. عدم رؤیة خصوصیة للمورد وحمله على المثالیة؛ 2. الأولویة العرفیة أو المفهوم الموافق؛ 3. أخذ عنوان طریقی فی موضوع الحکم؛ 4. الأخذ بالقید الغالب فی موضوع الحکم.

کلیدواژه‌ها [العربیة]

  • تنقیح المناط
  • إلغاء الخصوصیة
  • المناط
  • الخصوصیة